خسته ام

میخواهم پرواز کنم

خسته ام میفهمید؟!

خسته از آمدن و رفتن و آواره شدن

خسته از منحنی بودن وتكرار شدن


خسته از حس غریبانه‌ی این تنهایی

بخدا خسته ام از اینهمه تکرار سکوت

بخدا خسته ام از اینهمه لبخند دروغ

بخدا خسته ام از حادثه‌ی ساعقه بودن در باد

همه‌ی عمر دروغ

گفته ام من به همه

گفته ام:

باختم من همه‌ی عمر دلم را

به سراب !!

باختم من همه‌ی عمر دلم را

به شب مبهم و کابوس پریدن از بام!!

باختم من همه‌ی عمر دلم را

به هراس تر یک بوسه به لبهای خزان!!

بخدا خسته شدم

میشود قلب مرا عفو کنید؟

و رهایم بکنید؟

تا تراویدن از پنجره را درک کنم!؟

تا دلم باز شود؟!

خسته ام درک کنید

میروم زندگیم را بکنم

میروم مثل شما

پی احساس غریبم تا باز

شاید ......!!


گرفتارم به تو



+نوشته شده در چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت17:13توسط نادیا | |